جییییییییییییییییگر
من در کلبه عشق خوشم تـــــو درآن اوج که هســتی خوش باش من به عشق تو خوشـــــم تو در عشق هرکه هستی خوش باش یکی بود یکی نبود یه غریب اشنا دل و جونم و ربوداینجوری نگام نکن گل ناز مهربون اون غریبه خودتی همیشه با من بمون عشق ان نیست که هر لحظه به کنارش باشی عشق ان است که هرلحظه به یادش باشی عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن نیست عشق اینه که یکی واسه دیگری چتر بشه اون هیچ وقت نفهمه چرا خیس نشد یه توصیه برای کسی بمیر که برات تب کنه عاشق بهترینان نباش بهترین باش تا بهترینان عاشقت باشند اگر دید یجوانی بر درختی تکیه کرده بدان عاشق شده و گریه کرده یه جمله ی قشنگ دوست داشتن دل می خواد نه دلیل حرف دل همیشه یکی تو دنیا هست که اونقدر که دوستت داره دوستش نداری شاید دل شکسته ی اونه که باعث میشه کسی رو که خیلی دوست داری دوستت نداشته باشه ازکسی که دوستش داری ساده دست نکش شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبورنکن چون شاید هیچ وقت هیچ کس تورو مثل اون دوست نداشته باشه چرادنیا پر از حادثه های وارونست عاشق کسی میشی که عاشقی نمی دونه من به دنبال تو و تو به دنبال کسی دیگه هیچ کدوم از ما دو تا به اون یکی راست نمی گه من واسه چشمای نازنین تو یه دیونم من دوست دارم ولی علت شو نمی دونم حالاکه می خوای بری بزار نگاهت بکنم چون یه بار دیگه می خوام این دل و ساکت بکنم یه چیزی فقط بزار روز تولدت هدیه مو بدم دست خودت ادما فکر می کنن که حالا خیلی غم دارن کاشکه فقط این بود اونا خیلی کسا رو کم دارن عاشق کسی میشن که عاشقاش فراونه بین انتخاب عشقش عمری که حیرونه اونی رو که دوست داری چرا تو رو دوست ندارم شایدم دوست داره ولی بروش نمیارم تنها کسی که من را درک می کند یک روز زادگاه مرا ترک می کند دوستتون دارم اروشا جون اشکهای شور ماهی قرمز کوچولو آب تنگ رو کدرتر می کرد و نفس کشیدن رو براش سخت تر. روزی که انداختنش توی این تُنگ ، از تنهایی اشک ریخت ولی تنهاییش رو آروم آروم آغوش تَنگ تُنگ پر کرد. ساعتها می نشست و قشنگ ترین قفس دنیا رو تماشا می کرد . بی توجه بود به اونهمه سر و صدای بیرون . اما غافل بود از گذر بی رحم زمان . مدام زیر لب ، زیر گوش تُنگ زمزمه می کرد " دوست دارم " ولی تُنگ همچنان سرد و بی صدا نشسته بود. ماهی بالاخره خسته شد ، از سکوت بی انتهای تُنگ ، گریست و گریست و تو اشکهای خودش غرق شد . تُنگ خالی شد . ولی مگه مهم بود . مهم این بود که یکسال دیگه صبر کنه تا یه ماهی دیگه بیاد . شایدم دوتا ، مهم این بود که اون هیچ وقت تنها نمی شد. ماهیا می مردن ولی اون همیشه تو شاه نشین خونه ، زینت بخش سفره هفت سین بود. ای کاش می دونست تُنگ ماهی بدون ماهی ، جاش گوشه تاریک انباره تا وقتی دیگه جایی واسش نداشته باشن و بندازنش دور. انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس
:قالبساز: :بهاربیست: |