جییییییییییییییییگر
می روم از کــویــت ای دلـدار زیـبـا می روم
بـا دلی دیـوانـه و غمگیـن و شیـدا می روم
ارزش عشقم نـدانستـی و جـانـم سوختی
می روم آری دگر ای دوست زینجا می روم
کوی عشقت غیر بدنامی و رسوائی نداشت
از سر کویت ببین رسوای رسوا می روم
چونکه بگذشته است آبم از سر ای آرام جان
دل بـه دریـا می زنـم تا قعر دریا می روم
عاشقانت ای گل من غرق در بحر غمند
من از ایـن جمع و از این کانون غمها می روم
خسته شد جانم ز قیل و قال این دیوانگان
من ز دست این همه جنجال و غوغا می روم
با دلم یکدل در این دنیای دون دمساز نیست
دل نمی بندم با این مخلوق دنیا می روم
سایه ی بیـد و کنـار جوی و تنهائی خوشست
می روم من در پی کشف معما می روم
گوشه ی تنهائی و عزلت نمی دانی که چیست
آری آنجا فارغ از هـر چـیـز تنـها می روم
ای مهـر مـهـرویـان مـکـن بـاور کـه مـن
از غم بی مهری این قوم ترسا می روم
:قالبساز: :بهاربیست: |